جامعه سرآمدان رسانه در «رسامد» دور هم جمع شدند
1402/05/21 20:12
علیرضا اخلاقی | سیمرغ به آتش نشسته سینمای ایران میتواند چون ققنوس، یک بار دیگر از دل خاکستر خود زاده شود و به سوی قله قاف پر بگشاید.
122 سال از روز بیست و یکم شهریوری میگذرد که بهعنوان سرآغاز آشنایی ایرانیان با پدیده سینما در تاریخ به ثبت رسیده است؛ روزی که سینماتوگراف وارد ایران شد و نخستین تصویر متحرک ایرانی، در دربار مظفرالدین شاه بر پرده سینما جان گرفت. یک ماه پیش از آن، مردادماه 1279 بود که "میرزا ابراهیمخان عکاسباشی" با فیلمبرداری از "جشن روز عید گل" در پاریس و ثبت نام خود در جایگاه نخستین فیلمبردار ایرانی موفق شد؛ رؤیای مظفرالدین شاه قاجار را به کارخانه رؤیاسازی جهان پیوند بزند. چنین شد که تنها 5 سال پس از اختراع دوربین سینماتوگراف توسط "برادران لومیر"، ایران در جایگاه یکی از نخستین کشورهای آشنا با این پدیده نوین، پیدایش هنر هفتم در کشور را جشن گرفت. با این همه صد سال زمان نیاز بود؛ برای این که روز 21 شهریور با کش و قوس بسیار، بهعنوان "روز ملی سینما" در تقویم رسمی ایران به ثبت برسد.
شاید بتوان 12 سال پیچ و تاب نامگذاری روز ملی سینما را نماد 12 دهه فراز و فرود سینمای ایران در نظر گرفت؛ سینمای سالخوردهای که به تازگی بار دیگر در شیب فرود قرار گرفته و میرود که با فاصلهگرفتن از مخاطب و از دست دادن سرمایه اصلی خود، تمام هویتاش را به بازیهای زمانه ببازد. سال 1376 بود که همزمان با برگزاری اولین دوره جشن خانه سینما، طرح نامگذاری روز ملی سینما برای اولینبار مطرح شد. بهبار نشستن این اندیشه و ثبت رسمی آن در تقویم رسمی سه سال به درازا کشید و 4 سال بعد در سال 1391 به بهانه تصمیم شورای فرهنگ عمومی بهسادگی از صفحه تقویم حذف شد؛ همان سالی که خانه سینما نیز به دلیل اختلاف با سازمان سینمایی بهطور موقت به محاق تعطیل رفت. هر چه که بود؛ گذشت و اینک 8 سال است که "روز ملی سینما" دوباره در تقویم رسمی کشور جا خوش کرده است.
12 دهه سینما نیز تاریخی کم و بیش شبیه به نامگذاری روز ملی سینما دارد. از تأسیس مدرسه سینمایی و ساخته شدن "آبی و رابی" توسط "آوانس اوگانیانس" در سال 1309 و تولید "دختر لر"، اولین فیلم ناطق ایرانی اثر "عبدالحسین سپنتا" در سال 1312 تا سراشیبی نزدیک به سقوط دوران فیلمفارسی در سال 1357، سینمای ایران دورههای مختلفی را از سر گذرانده است؛ تا جایی که با وقوع انقلاب اسلامی به¬تعبیری نام سینمای ایران بهکلی از تقویم فرهنگی کشور حذف شد. سال 1358 با لغو پروانه نمایش همه فیلمهای ایرانی و ممنوعیت ورود فیلمهای خارجی نقطه عطف اثرگذاری در تاریخ سینمای ایران رقم خورد که تا سال1360 به درازا کشید. در این سال بود که مجموعه امور سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و صنفی سینما تحت نظارت کامل دولت قرار گرفت.
در دوره جدید سینمای ایران، نهادهایی چون بنیاد فارابی متولی بازسازی سینما شدند و با سرمایهگذاری مختصر و نظارت مستمر، نوعی سینمای گلخانهای را شکل دادند که با تولید و ارسال فیلمهای نوپدید، با جلوههای فرهنگی تازه به جشنوارههای جهانی، به گسترش فیلمهای جشنوارهای دامن زدند. این حرکت اگر چه زمینهساز شهرت جهانی و رشد کیفی سینما شد؛ اما با آزمون و خطای بسیاری توأم بود و به تدریج میان مخاطب و سینمای ریشهدار ایران فاصله انداخت؛ بهگونهای که هنوز هم پرمخاطبترین فیلم سینمای ما "عقابها"ست؛ فیلمی که با زیرساختهای سینمای پیش از انقلاب و شرایط محیطی تازه در سال 1363 ساخته شد و طی 22 سال بیش از 10 میلیون و 180 هزار مخاطب را به سالن سینما کشاند.
هر چند سینمای جهان، بهویژه هالیوود نیز در عمر 126 ساله خود دور از این فراز و فرودها نبوده است؛ اما تفاوت در این است که آن سینما در نهایت با درس گرفتن از تاریخ بهگونهای تا قلههای دور از دسترس اوج گرفت که دیگر هیچ واهمهای از فرود دوباره و سقوط احتمالی ندارد. پدیدههایی چون "سینمای ناطق"، "جنگ جهانی" و "پیدایش تلویزیون" حتی در روزگاری که به سقوط امپراتوریهای هالیوود موسوم است؛ نهتنها نتوانست این سینما را از پای درآورد؛ بلکه سکویی برای پرواز دوباره آن در دهه هفتاد میلادی شد. ققنوس به آتش نشسته سینمای جهان پیش از نابودی، یکبار برای همیشه خود را تکان داد و از دل خاکسترش ققنوس جوانی سر بر آورد که بیهراس از پدیدههای تازهای چون "فناوریهای نوین" و "سینمای خانگی" هنوز که هنوز است؛ یکسره در مسیر جاودانگی پرواز میکند.
سینمای ایران نیز به بهانههای سادهای چون گرامیداشت هوشمندانه روز ملی سینما میتواند؛ از افول شگفتآوری که دامنگیرش شده؛ رها شود. سینمایی که با فعالیت یک تشکل با سرمایه 30 میلیارد تومان در یک سال، همه اندوختهاش بر باد میرود؛ جانگرفته از همان سینمای گلخانهای است که به بهای نظارت مستمر، سرمایه اصلی خود را طی چند سال از کف داد. هنوز فرصت باقی است. دور هست و دیر نیست. سینمای ما به شناختی دوباره نیاز دارد؛ برای آن که دریابد با توجه به تاریخ پر فراز و نشیب خود چگونه میتواند بار دیگر قاعده آشتی با مخاطب را بازشناسی کند؛ تا بتواند دل از سینمای دولتی و نیمهدولتی بردارد و با تکیه بر داشتههای خود و استفاده از تجربههای ارزشمندش دوباره قد برافرازد. قهر مخاطب دلایل روشنی دارد که بازشناسی آن کار سختی نیست. این سینما چند بار از خاک برخاسته است و این بار هم توان برخاستن دارد. از یاد نبریم که گرامیداشت واقعی روز ملی سینما و بهرهبرداری بهینه از آن نیاز به برنامهریزی اصولی در طول سال دارد. شاید با رویدادهایی چون برگزاری جشن سینما در این روز و حمایت مادی و معنوی از فیلمهایی که میتوانند سرمشق آینده باشند؛ دلسوزان و دستاندرکاران سینما بتوانند شکوفایی این رسانه ارجمند را به جایی برسانند که دوباره مخاطبانش را در آغوش بگیرد و به بالندگی برسد. سیمرغ به آتش نشسته سینمای ایران نیز میتواند چون ققنوس سینمای جهان، یک بار دیگر از دل خاکستر خود زاده شود و به سوی قله قاف پر بگشاید.
لینک کوتاه : https://honarafarinnews.ir/n/1832