جامعه سرآمدان رسانه در «رسامد» دور هم جمع شدند
1402/05/21 20:12
لیلیت الهه ای است که نزد یونانیان باستان خدای طوفان بوده و شکل گیرش به 700 سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد و یک جور خداوندگار مونث بوده است.لیلیت در خاور میانه نماد جنسیت و بیماری و مرگ و در نزد ایرانیان بانوی شادی آفرین بوده که همواره در حال جیغ زدن است. این اسطوره بارها در تئاتر برادوی ، رویال لندن ودر سینمای آمریکا و اروپا مورد استفاده در تئاتر و سینما قرار گرفته است. نمایش لیلیت نمایشی عاششقانه با جملات تغزلی و زیبا است.
لیندیتا : نامهای که نوشتهای، هرگز نگرانم نمیکند، گفتهای بعد از این دوستم نخواهی داشت، اما، نامهات چرا اینقدر طولانی است؟، تمیز نوشتهای، پشت و رو و دوازده برگ، این خودش یک کتاب کوچک است، هیچ کس برای خداحافظی، نامهای چنین مفصل نمینویسد ، بورا: شعر هاینریش هاینه، لیندیتا: دلم برای دانوب تنگ شده، بورا: چی؟، لیندیتا: به نظرت بعد از این دانوب صدای خنده مردم رو میشنوه؟
مهدی شاه مردی کارگردانی است که در کارنامه کاریش نویسندگی و کارگردانی آثاری نظیر رقص مرگ ، خانه خاموش ، آه مریم دیده می شودو در نمایشش فضایی مینیمال ، کم شخصیت و پر از سکوت ها توام با نشانه شناسی در پیش چشم مخاطب قرار می دهد .نمایشی که این روزها در مجموعه تئاتر شهر در حال اجرا است. شاه مردی در باره این نمایش حرف هایی زده که در زیر می خوانید:
اگر بخواهیم آدمها را مورد بررسی قرار بدهیم .آدمها گاهی در عشق هم موجودی جنگجو می شوند وگاهی در جنگ عاشق می شوند . در بسیاری مواقع در جنگها شاهد بوده ایم دشمن هم دل رحم شده است . احساس می کنم عشق وجنگ همزاد هم هستند . این جنگ می تواند فرم فیزیکی وتسهیلاتی داشته باشد ویا می توانند مثل ماجراهای نمایش ما جنبه های روحی و روانی داشته باشد .در هر دوی قضیه های عشق و جنگ خودخواهی ، دل رحمی وقدرت طلبی وجود دارد . در عشق هم گاهی مواقع احساس مالکیت به وجود می آید .اصلا آنچه که ریشه اصلی پیدایش جنگ است احساس تملک آدمها به سایر کشورها است . موقعی که آدمی عاشق شخص دیگر می شود و در رسیدن به آن ناکام می شود جنگها و حسادت های زیادی به وجود می اید که بسیار مخرب است .
جنگ بالکان و نمایش
مطالعات زیادی در باره جنگ های مهمی که در جهان رخ داد انجام دادم وبه نتایخ خوبی هم رسیدم. هر چقدر که انسان امروزی تاریخ را مطالعه کند به جهان بینی خاصی دست پیدا می کند و زوایای بسیاری برایش روشن می شود وبا پیگیری این رویه شاید کمتر در زندگیش دچار چالش های بزرگی بشود .ویژگی مهم جنگ های بالکان در ابتدای دهه نود بحث از بین رفتن وحدت سرزمینی ملتی بود که سالها در قالب یک پرچم در کنار هم زیست می کردند . گویی روزی وحدت رویه ای بین همه اقوام در شبه جزیره بالکان وجود داشت واین وحدت با شروع جنگ چند پاره شد و هنوز هم برایم جای پرسش است که این وحدت سرزمینی به چه دلیل اینقدر سریع دچار از هم گسستگی شد. یوگوسلاوی بزرگ دارای یک آرمان ، سرود و هدف مشترک بود که با رشد زیاد خواهی آدم هایی که در این سرزمین زندگی می کردند ریشه اختلاف شعله ور و پای بیگانگان به آنجا بازشد. کما اینکه در جنگ کزوو هم ناتو وارد عمل می شود و در جنگ بوسنی هم مسلمانان تا حدی به کمک و حمایت مردم بوسنی می آیند . اینکه دولت مرکزی یوگوسلاوی با دیکتاتوری ها و اشتباهاتش باعث شد مردمی که با هم مشکلی نداشتند و سالها در کنار هم زندگی می کردند این وضعیت را به وجود بیاورند مسئله بسیار کلیدی است .جمله ای نمایش وجود دارد ومرد به زن می گوید "ما زیر یک پرچم یک سرود می خواندیم ." جایی دیگر زن می گوید" معتقدم این اهل قدرت هستند که در باره جزئی ترین اتفاقات زندگی ما تصمیم می گیرند و حتی آنها تصمیم می گیرند که ما عاشق هم باشیم ویا نباشیم". در واقع آن چیزی که جهان امروز را به سمت دور شدن از انسانیت می برد بحث قدرت خواهی صاحبان قدرت است . نکته مهم دیگر نوع جنگ بوسنی است که درون کشوری بوده درحالی که اغلب جنگها بین کشورها شکل می گیرد . از منظر دیگر جنگ در یوگوسلاوی به من اجازه خلق بستر عاشقانه را در نمایشم در مدت شش ماهی که روی متن کار می کردم می داد .
بورا و لیندیتا؛ مثبت یا منفی؟
نه در این اثرم ونه در دیگر نمایش هایم هیچگاه شخصیت ها صرفا مثبت و یا منفی صرف نبوده اند .معتقدم درام بین آدم های عمیقا باهوش رخ می دهد. بورا و لیندیتا هم بسیار باهوش هستند و به خوبی آگاه هستند که از یکدیگر چه انتظارتی دارند و مخاطب نمی تواند در انتهای نمایش تشخصیص بدهد که کدامشان مقصر هستند.
شخصیت پردازی در ایجاد درام نقش تعیین کننده ای دارد و من تلاش کردم درکنار این شخصیت پردازی دو کاراکترم به مسائل مختلف سیاسی ، اجتماعی، فیزیکی و جغرافیایی پرداختم . مسائل روان شناختی وعقده های روانی این دو نفر هم بیس مهمی در این قضیه است .البته قرار نیست مسئله گل درشتی به دو شخصیت الصاق شود. این کاراکترها هستند که در پروسه خلق نمایش نامه کلید واژه های خودشان را بروز می دهند. این دو شخصیت پایگاه اجتماعی قوی دارند و یک نوع سرمایه برای جامعه شان محسوب می شوند. هر دوی اینها دانشجو هستند وجزو طبقه روشنفکر هستند . موقعی که در باره جنگ و عشق و زیستن صحبت می کنند نشان می دهند دارای فلسفه هستند. نکته جالب تضاد فلسفه های این دو نفر شخص است و نگاهشان به زندگی بسیار عمیق است و هدفمند زندگی را دنبال می کنند .
گفت و گو: احمد محمد اسماعیلی
لینک کوتاه : https://honarafarinnews.ir/n/232