جامعه سرآمدان رسانه در «رسامد» دور هم جمع شدند
1402/05/21 20:12
فیلم یک دور دیگر (به دانمارکی Druk ) ساخته توماس وینتربرگ، کارگردان جریان ساز دانمارکی، و محصول سال 2020 میلادی است. این فیلم که مجموعه ای از نامزدی ها و جوایز را تصاحب کرد و در جوایز اسکار نیز درخشید و بهترین فیلم خارجی زبان لقب گرفت، داستان نسبتا ساده ای را روایت میکند؛ چهار دوست که هر یک به نوعی درگیر شکلی از بحران میانسالی شده اند و هم در محیط خانه و هم در محیط کار دچار مشکلات جدی هستند و یا به عبارت دیگر، به پوچی رسیده اند و حالا دنبال راهی میگردند تا از این روزمرگی مرگبار و زندگی یکنواخت خود فاصله گرفته و به همان سرزندگی سابق باز گردند. این چهار دوست قدیمی که معلم های تاریخ، ورزش، موسیقی و فلسفه هستند، به راهکاری دست پیدا میکنند و راه حل را در گفته های یک روان پزشک نروژی و داشتن درصد مشخصی از الکل در خون می یابند. آنها با پیاده کردن این متد موفق میشوند زندگی های خود را از فروپاشی نجات دهند و اوقات تماما کسالت بار کلاس های درس خود را به ساعاتی بسیار شیرین و هیجان انگیز بدل کنند. هرچند که این ساز و کارشان کم از یک راهپیمایی روی لبه تیغ نداشته و باعث سقوط مجددشان میشود.
گذشته از داستان فیلم که واضح و مشخص است، باید دقت داشت که مهم ترین کاری که فیلمساز در این فیلم به انجام میرساند، اشاره مستقیمی است که به تفکرات سورن کی یر کگار، فیلسوف بزرگ دانمارکی و به نوعی پدر اگزیستانسیالیسم، دارد. این اشاره که در قالب امتحان پایان سال یکی از شاگردان مدرسه در اواخر فیلم رقم میخورد، رگه های اگزیستانسیالیستی فیلم را برای مخاطب آشکار تر از پیش میکند. از دید یک اگزیستانسیالیست حیات امری پوچ بوده و معنا بخشیدن به زندگی در گرو انتخاب ها و تصمیمات فرد تعریف میگردد. در نظر کی یرکگار، هستی انسان سه مرحله حسانی و اخلاقی و دینی دارد و هر فرد (بنا بر جبر حاکم بر هستی و متغیرهایی گوناگون دیگر) یکی از این مراحل را برمیگزیند. در مرحله حسانی، فرد به طور مداوم در پی لذت و تنوع بوده که در نهایت نیز به یاس و رنج میرسد. در مرحله اخلاقی نیز، شخص با اشتیاق به نوعی از سرسپردگی غیرمشروط برای انجام وظایف و تکالیفی که اجتماع و دین بر دوشش قرار دادند، میرسد. در مرحله دینی نیز شخص تسلیم در برابر اراده الهی است و از این طریق است که به یک آزادی با اصالت دست پیدا میکند. چیزی که در فیلم به وضوح دیده میشود، همین گذار های حیاتی و سرنوشت ساز از مراحل لذت گرایی به اخلاق گرایی و بالعکس است. اگر فلسفه کی یر کگار را مرجع قرار بدهیم، فیلم به مخاطب خود دو دید جداگانه ارائه میدهد؛
نخست اینکه این چهار شخصیت و در راس آنها مارتین ( با بازی مدس میکلسن) تا دوران میانسالی خود هنوز هیچ یک از مراحل توصیفی کی یر کگار را طی نکرده اند و عملا زندگی آنها پوچ و بی معنا بوده و تازه حالا بعد گذشت حدودا نیمی از عمرشان به فکر فرار از روزمرگی و پیدا کردن هدفی برای زندگی خود افتاده اند. آنها تا این زمان فقط کار هایی را تکرار کردند که اجتماع و خانواده از آنها خواسته بودند و اراده خودشان نقش چندانی در پیش برد زندگی آنها نداشته. در بین آن چهار نفر همه به یک شکل به مرحله حسانی وارد میشوند ولی پس از مواجه شدن با رنج مسئولیت های بزرگ انتخاب های اغلب اشتباهشان، هر کدام به نحوی سعی در خروج از مرحله لذت گرایی و ورود به مرحله اخلاقی را دارند. با مرگ احتمالا خودخواسته تامی ( با بازی توماس بو لارسن) این روند شتاب میگیرد و سه نفر باقی مانده مایل اند هرچه سریعتر از این فاز خارج شود. به عبارتی آنها تکرار یک زندگی خسته کننده را به پذیرش مسئولیت تصمیمات خود ترجیح میدهند. رنج و یاس آنها، پس از فروپاشی زندگی هایشان و مرگ دوستشان فرصت علنی شدن پیدا میکند. همانطور که آن اشتیاق وعلاقه برای به دوش کشیدن وظایف و تکالیف اجتماعی با آن پایکوبی پایانی فیلم نمود بیرونی پیدا میکند؛ جایی که لذت بردن به یک فرم اخلاقی در می آید.
دوم اینکه میتوان این چهار نفر را یک انسان واحد در نظر گرفت که چهار شخصیت فیلم، چهار بعد از شخصیت او را نمایندگی میکنند. عواقب ناشی از انتخاب های ما صرفا روی یک بخش از شخصیت ما اثر نمیگذارند، بلکه کل شخصیت ما را درگیر خود میکنند. انتخاب هوشمندانه این چهار درس به راحتی میتواند یک استعاره از تجربیات، ماهیت، هنر و جسمی باشد یک فرد در اختیار دارد. این شخص در کش و قوسی طولانی بین اخلاق مداری و لذت گرایی و در مواجه مستقیم با رنج و یاس قرار دارد و نحوه مواجه شدن با این رنج و پوچی و نیز تبعاتش برایش سنگین و گسترده بوده و در نهایت او را به فردی هنجار شکن تبدیل میکنند که تحمل چنین افرادی در جامعه بسیار بروکراتیک دانمارک مشکل است. اینجاست که گذر از مرحله حسانی به مرحله اخلاقی یک اجبار تلقی میشود و فیلمساز نیز سوالی در ذهن مخاطبش به وجود می آورد که آیا خود فرد، با همه آن فردیت و آگاهی، و با اراده خود دست از لذت گرایی میکشد یا جامعه و قانون حاکم بر آن و قرارداد های اجتماعی مجبورش میکنند؟ این پرسش بسیار بزرگی است که هر جوابی داشته باشد، یا ناقض آزادی و فردیت فرد است و یا باعث از بین رفتن فضیلت و اصالت شخص و شکل گیری تکلیف برای فرد میشود.
یک دور دیگر عمق و کششی که دو ساخته درخشان قبلی وینتربرگ ( جشن و شکار) داشتند را ندارد ولی با این حال، این همکاری مجدد وینتربرگ و میکلسن، فیلمی است عمیق و فلسفی که تمرکزش روی فلسفه وجود و زندگی انسان است. فیلم بار سنگین فردیت، آزادی و مسئولیت را نشان میدهد و سوالاتی نیز مطرح میکند که نه تنها جواب مشخصی به هیچ کدام نمیدهد، بلکه سرنخ های مشخصی هم برای جواب هایشان به مخاطب نمیدهد. چیزی شبیه زندگی بشر که سوالاتی بزرگ و سرنخ هایی مخدوش دارد.
نویسنده: عباس نجفی
لینک کوتاه : https://honarafarinnews.ir/n/205