جامعه سرآمدان رسانه در «رسامد» دور هم جمع شدند
1402/05/21 20:12
هنرآفرین | احمدمحمد اسماعیلی: نام تختی آنقدر وجه و جذابیت دارد که در سینما هم نام های بزرگی مثل مرحوم علی حاتمی ، بهروز افخمی و این اواخر بهرام توکلی با سه نگاه و رویکرد و ساختار متفاوت به سمتش رفتند و فیلم هایی در باره این شخصیت معروف ورزش ایران خلق کردند. نگاه حاتمی نگاهی منطبق بر دیدگاهایش در فیلمسازی (توجه به تاریخ 150 ساله اخیر ایران، ترسیم چهره ای ساده و محبوب و مردمی از تختی و تهران قدیم وسایر نشانه های نام آشنای آثارش ) بود. نگاه بهروز افخمی منطبق بر علاقه اش به سینمای کلاسیک امریکا به خصوص در ژانر پلیسی معمایی با طرح کلی سوال در باره تختی وزندگیش بود و نگاه خاکستری وکدر بهرام توکلی که ریشه گرفته از سینمای مورد توجهش که ترسیم جغرافیایی آخر الزمانی با فضای سرد ، خاکستری و تیره از زندگی پرمشقت مردم ایران در ابتدای دهه بیست بود . این روزها تینو صالحی در تئاتر اولین بار به سراغ روایت خودش از زندگی تختی در تئاتر رفته است. روزهایی که به سالمرگ تختی در دیماه 1346نزدیک است.
تینو صالحی خیلی صریح تلاش می کند نوع زاویه دیدش را برای اجرای این نمایش ابراز دارد و معتقد است "تلاش کردم نگاه متفاوتی در باره زندگی تختی ارائه کنم و اصولا زندگی نگاری مستندی در باره سوژه ام نداشتم و توجهم درباره چگونگی از بالا به پایین کشیدن یک قهرمان توسط مردم در طول سالیان دراز حتی پس از مرگش با کنکاش کردن در زندگی خصوصی در این زمینه هست و این نوع نگاهی که داشتم باعث شده خیلی از کسانیکه تختی را پیگیری می کنند و دوستش دارند ناخودآگاه با نمایش من زاویه ای نداشته باشند. نام تختی اسم بزرگی است و به همین دلیل انتظارات را بالا می برد " .
نکته قابل اشاره در اجرای این نمایش حضور تعدادی کارگردان – بازیگر مستعد نسل جوان امروز تئاتر ما به خصوص در حوزه تئاتر اجتماعی و ایرانی در تیم بازیگری نمایش است. رضا بهرامی در نقش تختی، کهبد تاراج ، مجید بهرامی و خود تینو صالحی در این دو عرصه حضور قابل اعتنا واثر گذاری دارند. رضا بهرامی با نوشتن واجرای نمایش هایی مثل بیست متری جوادیه ، کهبد تاراج با اجرای غلامرضای لبخنده که اتو بیوگرافی از یکی از قاتل های زنجیره ای تهران در دهه هفتاد است و مجید بهرامی با اجرای نمایش کریملوژی تلاش های ستودنی در رونق تئاتر اجتماعی و ایرانی دارند و نبض ژانر اجتماعی را در تئاتر مثل سینما زنده نگه می دارند تا ژانر اجتماعی یکی از گونه های موفق ژانری در سینما و تئاتر بعد از انقلاب ایران باشد .
پیکان نقد تینوصالحی در اثرش روبه مردم است که تاکید می کند که توجه بیش از حد مردم به زندگی یک اسطوره می تواند او را به ورطه ی نابودی بکشاند و صد البته مرگ راز آلود و تراژیک تختی به مانایی نامش بسیار کمک کرد. اصولا مردم ما طبق کهن الگوهای ایرانی مثل قضیه مرگ سهراب و سیاوش عاشق مرگ های تراژیک هستند . تختی هم بعد از رسیدن به دوران افولش در قهرمانی کشتی ودر اواخر دهه چهل و به واسطه خطای محاسباتی در ازدواجش با یک دختر از طبقه مرفه و بروژا و تقابل دو فرهنگ بروژایی با فرهنگ مرام و معرفت طبقه فرو دست جامعه درام زندگی تختی را رقم زد وشمایلی که ما همیشه از تختی در عکس هایش با لبخندی گوشه لبانش و تنگ شدن چشم هایش در دوران اوج ورزشیش داشتیم در اواخر عمرش تبدیل شد به پرترهای از نگاه ناامید یک قهرمان که زیر بار مسائل مالی و اختلاف خانوادگی راهی به جز فید کردن خود از زندگی پیدا نکرد. هنوز هم شب آخر زندگیش در هتل آتلانیک مثل راز سر به مهری در تاریخ باقی خواهد ماند.
دیالوگی در نمایش به این مضمون وجود دارد" مردم هر چقدر منو بیشتر دوست داشته باشن زودتر به ورطه نابودی می رم." این دیالوگ جهان بینی ومانفیست دنیای نمایش را درپیش چشم مخاطب قرار می دهد. نمایشی که به زعم کارگردان واکنش های محافظه کارانه و تا حدی خاله زنکی به خصوص در جامعه کشتی داشت و صالحی گفته". نکته مهم در باره برخورد ورزشی ها و اهالی کشتی پیرامون نمایش است . برای حضور و دیدن نمایش از برخی از بزرگان کشتی و فدراسیونش دعوت کردم خیلی محافظه کارانه برخورد کردند و اولین سوالی که از من پرسیدند این بود که در نمایش شما مرگ تختی را چگونه نشان دادید و اینکه آیا مرگ تختی در نمایش نشان داده می شود و یا نه وکلی نگاه و حرف خاله زنکی دیگری هم مطرح شد . در حالی که من انتظار تشویق و دلگرمی را از سوی آنها داشتم."
یکی دیگر از جذابیت های نام تختی بعد از مرگش به خصوص بعد از پیروزی انقلاب تنها فرزندش بابک است که در سال های ابتدایی دهه شصت بابک نوجوان در جام کشتی فجر که با نام تختی همراه بود در شب جوایز در کنار قهرمانها حضور پیدا می کرد و رادیو و تلویزیون با او صحبت می کردند. بابک تختی بعد از رسیدن به سن جوانی وتغییر دیدگاهایش و آشنایی اش با ادبیات و نویسندگی و نشر وازدواجش پر سر و صدایش با منیرو روانی پور نویسنده فقید ونام آشنای ایران در برابر نگاه کلیشه ای که به او برای حضور ویترینی اش در برگزاری مراسم های بزرگداشت تختی انجام می شد مقاومت کرد و دیگر در این مراسم ها حضور پیدا نکرد و بعد از مرگ همسرش از ایران مهاجرت کرد و سرنوشت دراماتیکی مثل پدرش برایش رقم خورد. اگر اهل کتاب باشید به خصوص در دهه هشتاد حتما بابک تختی را که کتابفروشی با عنوان انتشاراتیش در یکی از پاساژهای روبه روی دانشگاه تهران دایر کرده بود دیده بودید و ضمن خرید کتابی با او گپی زده باشید. برای من این گپ های کوتاه و رسمی با یک شخصیت اهل تفکر و ادبیات جذابیت های زیادی داشت.
لینک کوتاه : https://honarafarinnews.ir/n/151