پایان کار کن 76
1402/03/06 16:23
مهرداد ابوالقاسمی | فیلم «مگسهای سیاه» به کارگردانی «ژان استفان سووِیر» و براساس رمانی از «شانون بارک» برای نخستین بار در جشنواره فیلم کن اکران شد.
به گزارش خبرنگار هنرآفرین از کن، داستان فیلم «مگسهای سیاه» در مورد «اولی کراس»، پزشک تازه کاری در اورژانس کلانشهر نیویورک است که نخستین سال کاری خود را تجربه میکند. همکاری او با امدادگری مسن تر و با تجربه تر و اعتماد به تجربه او دنیای جدیدی را برای او رقم می زند که در زندگی شخصی، اجتماعی و حتی اعتقادی او تاثیر شگرفی دارد.
شروع فیلم «مگسهای سیاه»، غافلگیر کننده است. نماهایی سیاه و شهری تیره با نورهای ممتد هشدار قرمز؛ با پس زمینه مداوم صدای آژیر آمبولانس و پلیس، پل های فلزی طولانی، سرعت و شتاب در حرکت، ریتم تند وقایع و حرکت های سریع دوربین روی دست از همان ابتدا آشفتگی کلانشهری مانند نیویورک را به تصویر می کشد.
«مگسهای سیاه» تصویری متفاوت از نیویورک را رقم میزند. تصویری متفاوت از شهری که مدرن و با آسمانخراش های جذاب در یادها حک شده است. سووِیر در آخرین فیلمش با جسارت خاصی لایه هایی دیگر از شهری رویایی را به تصویر میکشد که کابوسی دردناک است. کابوسی ناباورانه حتی برای آمریکایی ها. غولی نهفته در زیر پوست شهری به ظاهر مدرن و رویایی که کمتر کارگردانی جرات به تصویر کشیدن آن را تاکنون داشته است.
امدادگر جوان همانند تماشاگران، از همان ابتدا محو این دنیای شلوغ و سردرگم است. امدادگری که درتلاش است زندگی و آینده بهتری برای خود رقم بزند اما غوطه ور شدن در دنیای بیخانمانها، جنایتکاران و قاچاقچیان مواد مخدر او را به مرز پریشانی میرساند.
در واقع اولی کراس جوان، در همان نخستین روزهای آغاز به کار در اورژانس و تجربه همکاری با همکاری با تجربه تر، پسزمینه زندگی خود را میبیند. او آینده اش را تیره و تار تصور می کند و با بروز تفکراتی متفاوت نسبت به مرگ و زندگی در مواجهه با مرگ در اورژانس به نوعی اضمحلال می رسد.
این جهان بی رحم برای تازه واردی مانند اولی کراس که از کلرادو آمده، دنیای عجیبی است که برای او تعریف نشده است. شهری متفاوت که زیر پوست آن دنیایی ناباورانه است.
«ژان استفان سووِیر» کارگردان فیلم، تصاویر بی نظیری از شهری بی رحم خلق کرده است. میزانسن ها و حرکات دوربین تطابق فوق العاده ای میان فرم و محتوا ایجاد کرده اند. دنیایی بی رحم دستکم برای امدادگرانی که از یک سو ناچار به خدمت رسانی و از سوی دیگر کلنجار رفتن با خلافکاران، بی خانمان ها، قاچاقچیان و ... هستند. دنیایی که در کوچکترین لحظات زندگی فردی و شخصی آنان تاثیرات عذاب آوری دارد. تضاد میان خیر و شر در لحظه لحظه زندگی او اثر گذار بوده و سرگردانی ذهنی عجیبی را برای او رقم می زند.
فضای دلهره آور فیلم، تصویر عینی و واقعی ذهنی امدادگری جوان را به تصویر می کشد که آینده ی پیش روی او را دگرگون می کند. دنیای سیاه و تیره و تاره، سرشار از دلهره، درگیری های خیابانی امدادگر با مجروحان، مصداق بیرونی درگیری های ذهنی جوانی است که نمی تواند از پس این فشار بر بیاید.
خودکشی همکار با تجربه تر اولی کراس، که شان پن نقشش را ایفا می کند او را هم به پایانی دردناک می رساند. پایانی که فاصله چندانی با مرگ ندارد. او اما باز می گردد و زندگی را از سر می گیرد. سیر تحول ناگهانی این بازگشت خیلی سریع و با شتاب اتفاق میافتد.
پایان بندی فیلم بر خلاف تمام روند داستانی فیلم است و کمی کلیشهوار رقم می خورد. پایانی که برای فیلمی با این جسارت چندان همخوانی ندارد. پایانی که تلخیهای واقعی کلانشهری خشن و بیرحم را به یکباره پشت سر میگذارد و امید را تداعی میکند.
فیلم «مگسهای سیاه» فیلم خوش ساختی است که با ریتمی فوقالعاده به پایان نزدیک می شود اما پایان بندی فیلم آب سردی بر تمام آن فضای دلهره آوری است که تماشاگر را تا پایان با خود میکشاند. با این وجود این فیلم را باید جزو قابلقبولترین فیلم های بخش مسابقه جشنواره فیلم کن دانست.
لینک کوتاه : https://honarafarinnews.ir/n/2189