پایان کار کن 76
1402/03/06 16:23
سمانه عبادی | ائو اثر به نمایشدرآمده اصغر یوسفی نژاد، فیلمی بود که برای مخاطبان ترک زبان، همذات پنداری بیشتری داشت و آن را عمیق تر می شد فهمید...
جشنواره فیلم فجر سال1395 بود که فیلم اِئو(به زبان ترکی: ev) با کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی اصغر یوسفی نژاد به روی پرده رفت. خوشحالی ام به عنوان یک ترک زبان از این جهت بود که بالاخره فیلمی با زبان مادریم ساخته شد و این زبان آهنگین و غنی ایرانی جایی روی پرده نقره ای باز کرد.
فیلم بعدی و آخرین اثر زندهیاد یوسفی نژاد (عروسک) نه پروانه نمایش گرفت و نه دیده شد اما با این فیلم در قالب یک درام رازآلود و سوژه اش، در میان آذریها بیشتر شناخته شد.
ائو جایزه سیمرغ زرین و سیمین بهترین فیلم و فیلمنامه در سیوپنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر، جایزه نشان کیارستمی در هجدهمین جشن حافظ، تندیس بهترین فیلم اول جشن منتقدان سینمای ایران و جایزه ویژه هیات داوران جشنواره ترانسیلوانیا را دریافت کرد.
فیلم اِئو بدون اقتباس از کتاب و یا معرفی چهره جدیدی به سینما، داستانی را به تصویر کشید که بعضا نگاه علمی و قضایی نسبت به آن داریم اما همان طور که از نامش پیداست مرکز داستان همان «خانه» است اما کارگردان با هوشمندی مخاطب را با سوژه دیگری سرگرم می کند، البته در طول داستان سرنخ هایی را نشان مخاطب می دهد ولی اهمیت آن را به پایان داستان موکول می کند.
مدت فیلم بر حسب موضوع ۷۵ دقیقه است که امتیاز دیگری برای خود می گیرد چون بدون اتلاف وقت دوربین حرکت می کند و نماهایی کوتاه و با دلیل از خانه، درخت، حیاط، پنجره، پرده ،پله و... به تصویر می کشد و به همین دلیل همه چیز به خوبی به چشم می آید و دیده می شود.
انتخاب زبان آذری برای این داستان، تحسینی دیگر برای اصغر یوسفی نژاد است؛ شاید کارگردان اگر زبان فارسی را انتخاب می کرد، در ادای همزمان چند حس در کلام نمی توانست موفق باشد و تحسین دیگر می ماند برای دعوت از بازیگران بومی تا کلمات را درست و سریع بیان کنند و در به کار بردن ضرب المثل، سنگ تمام بگذارند.
در زبان فارسی واقعا نمی توان برخی حسها و هیجانها را انتقال داد، چون کلمه و یا حتی عبارتی برای بیان آنها وجود ندارد، پس برای بیان منظور اغلب به نگاه و زبان بدن متوسل می شود؛ اما در زبان آذری اینگونه نیست... تمام آن حسها با از کلمه و ضرب المثل وام می گیرد تا مفاهیم به مخاطب مننقل شود، بنابراین هیچ حسی تلف نمی شود؛ اینگونه است که این فیلم سرشار از دیالوگ شده است.
داستان اِئو، با مرگ پدر شروع شده اما هیچ جنازه ای دیده نمی شود؛ مهمانان که برای عرض تسلیت وارد خانه شده اند، غیر از ناله و شیون، آداب دیگری از آذریها را به نمایش می گذارند؛ مانند اهمیت لباس جدید، نحوه پذیرایی از مهمان، تنها نگذاشتن عزادار، انتخاب عروس در این جمع فامیلی، همپای هم، سرپا بودن و کار کردن و... اگر فیلم هایی از اين دست را در ذهن خود مرور کنید، عموما سالنی ساکت است که همه دور هم نشسته اند و توسط یک نفر پذیرایی می شوند اما در زندگی این طبقه از افراد، خانه معمولا شلوغ و پر سر و صداست... چون درِ خانه بسته نمی شود مگر به دلیلی.
روایت داستان از آخر به اول می رسد و با آمدن دختر فوت شده، بعد از 6 سال برگ هایی ورق می خورد که شخصیت ها نه تنها معصوم دیده نمی شوند، بلکه گناه آنان در پایان برملا می شود و این امر از حس هایی مانند غم، تنفر، تنهایی، عشق، دلزدگی و... به مخاطب القا می شود که کارگردان از آنها به جا و به موقع بهره برده است؛ و راستش تنها نقد جدی و وارد به فیلم همان امتیازش است... یعنی زبان فیلم؛ زیرا مخاطب اگر فارسی زبان باشد، همانند یک آذری از عمق و مفاهیم دقیق داستان بهرهای نمی برد، چون نه تجربه زیستهای دارد و نه می تواند همذات پنداری کند.
لینک کوتاه : https://honarafarinnews.ir/n/1846