جامعه سرآمدان رسانه در «رسامد» دور هم جمع شدند
1402/05/21 20:12
مهرداد ابوالقاسمی/ خبرنگار هنرآفرين در جشنواره فيلم برلين
فیلم سینمایی «روز سیب» نخستین اکرانش را در بخش رقابتی نسل های نو هفتاد و دومین جشنواره فیلم برلین تجربه کرد. فیلمی اجتماعی و جسور، در پرداخت به معضل مهاجرت با چاشنی حاشینه نشینی در کلانشهری چون تهران و با اعتبار پایتخت. فیلمی که تار و پود یک خانواده مهاجر و حاشیه نشین که قربانی شرایط بد اقتصادی امروز ایران هستند را جسورانه به تصویر می کشد.
غفاری در فیلم جدیدش با محور قرار دادن توامان حاشیه نشینی و مهاجرت از روستا به شهر، خانواده ای چهار نفره را به تصویر می کشد که تمام تلاششان برای زنده ماندن است. فقر و نداری تنها داشته خانواده ای است که برای زندگی بهتر راهی تهران شده اند اما جز حاشیه نشینی و زندگی در حاشیه شهر با حداقل امکانات، امکان بهتری به دست نیاورده اند.
فیلم به شدت از قهرمان پروری و شخصیت پروری فاصله گرفته است و نقش اصلی و اساسی فیلم به یک خانواده چهار نفره واگذار شده است. در تمام طول فیلم شخصیت ها در یک مصداق کلی و جامع "خانواده " تعریف می شوند. از همین رو هر یک از اعضای خانواده نقشی اساسی در شکلگیری کاراکتر اصلی فیلم یا به عبارتی تم فیلم را عهده دار شده اند. در واقع از شخصیت اصلی و فرعی خبری نیست و خانواده نقش اصلی را به عهده گرفته و همین مقوله را می توان اصلی ترین نقطه قوت فیلم به حساب آورد.
خانواده ای چهار نفره که با عشق دور هم جمع شده از روستایی دور به حاشیه پایتخت مهاجرت کرده اند. پدر و مادر تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا از این سیلاب نداری و فقر دستکم دو فرزند پسر دبستانی خود را نجات دهند و آینده ای بهتر برای آنان رقم بزنند.
یک اتفاق ناگهانی و غیر قابل پیش بینی، دزدیدن وانت پدر که تنها منبع درآمد خانواده محسوب میشود، آغازگر درام داستانی و تعلیق های بعدی فیلم است که خانواده را بر سر دو راهی ماندن و یا برگشتن قرار می دهد.
تنگ شدن عرصه زندگی برای خانواده در پی این واقعه، بی رحمی حاکم بر شرایط اجتماعی و اقتصادی ایران امروز را به دقت تصویر می کشد و کار تا آنجایی پیش میرود که فرزند بزرگ خانواده هم به نوعی، به یکی از پایه های درآمدی خانواده تبدیل میشود، هر چند که تمام تلاش او فقط و فقط برای سربلند نگه داشتن غرور پدر در جمع همکلاسی هایش محسوب میشود.
روند داستانی فیلمنامه بر پایه همین دو روایت موازی پیش میرود و از همین رو فیلمنامه را میتوان جز برخی موارد و به خصوص پایان بندی فیلم از نقاط مثبت اثر یاد کرد. فقر، بیکاری و اقتصاد خانواده تار و پوده خانوادی را ترسیم می کند که قربانی شرایط هستند اما دست از مبارزه نمی کشند و راه را به بیراهه نمی روند.
محمود غفاری و مهناز جارچی نویسندگان فیلمنامه، روایتی واقعی از یک زندگی را نقل می کنند که ما به ازای بیرونی بسیاری برای آن وجود دارد. امروزه حاشیه نشینی در کلانشهری مثل تهران چنان رواج یافته که حاشیه بر متن غلبه پیدا کرده است. نویسندگان تمام تلاش خود را می کنند تا این خانواده را به عنوان یک نمونه از هزاران نمونه موجود به تصویر بکشند. کارگردان در تصویرهای مختلف با انتخاب های هوشمندانه و نماهای باز بارها این نمونه کوچک را به عنوان نماینده ای از یک جامعه بزرگتر به تصویر می کشد، بی آنکه قضاوتی داشته باشد.
«روز سیب»؛ عنوان فیلم علاوه بر کاربرد زیبا یی شناسانه حامل پیام زیرکانه ای است و در بستر کوچکترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده به نهادی بالاتر و عمومی تر یعنی مدرسه تعمیم پیدا می کند. کارگردان با یک سکانس با زیرکی و در پی معرفی داشن آموزان و اعلام شغل پدرهایشان، به سرعت معضل فقر و بیکاری را به جامعه ای بزرگتر یا به عبارتی بهتر به یک جامعه حاشیه نشین بسط می دهد و جغرافیای فیلمش را برای مخاطب تعیین می کند و روند فیلم را در همین چارچوب پی میگیرد.
غفاری در مقام کارگردان با تمرکز بر حاشیه ای از شهر به عنوان یک جز از کل، فضایی را به تصویر می کشد که مصداق بارز ناعدالتی اجتماعی است. ساکنان متن و حاشیه یک شهر در دو فضای متفاوت فرهنگی و اقتصادی شرایط متفاوتی را تجربه می کنند که باور پذیریش جز برای حاشیه نشینان قابل درک نیست.
تمرکز فیلم بر معضلات اجتماعی است و پایه و اساس فیلم بر همین روند شکل می گیرد. کارگردان نگاهی به دلایل و انگیزه ها و ریشه های این فقر نداشته و فیلم دورترین نسبت با سیاست را دارد اما تصویر باور پذیری از اقتصاد خانواده و تاثیراتش در نهادهای اجتماعی از خانواده تا مدرسه تا حتی "جزء" بزرگتر یعنی جامعه شهروندی را به تصویر می کشد.
در عین حال فیلم «روز سیب» متاثر از موج نوی سینمای ایتالیا و فیلم معروف «دزد دوچرخه» ویتوریو دسیکا است و از میانه فیلم مسیری متاثر از این فیلم را در پی می گیرد. شخصیت پسر دبستانی خانواده در پی دزدیده شدن وانت پدر، با همان ساز و کار شخصیت اصلی دزد دوچرخه شکل میگیرد. با این تفاوت که دزد دوچرخه اثرات و تبعات ناشی از پایان جنگی جهانی را تصویر می کند اما خانواده «روز سیب» در شرایط صلح، اما جنگ پنهان اقتصادی و تبعات آن به سر می برند.
در «روز سیب» با آنکه شرایط جنگی «دزد دوچرخه» دسیکا وجود ندارد اما روزگار بر این خانواده یا در مقیاس بزرگتر برای حاشیه نشنیان کم از جنگ ندارد و تلاش آنان در کسب روزی فقط برای زنده ماندن است، تامین غذا برای گذران روزگار و زنده ماندن در این سیلاب اقتصادی کم دردناک تر از جنگ جهانی حداقل برای این حاشیه نشنیان نیست.
«روز سیب» فیلم خوش ساختی است اما سرسپردگی کارگردان به سینمای کیارستمی عیان است. او در بخش هایی از فیلم نماهایی را به تصویر می کشد که آینه تمام نمای «خانه دوست کجاست» کیارستمی است.
با آن که سوژه فیلم و روند داستانی فیلمنامه را می توان منحصر به کارگران و نویسندگانش دانست اما آنچه بر پرده شکل میگیرد امضای کارگردان به عنوان مولف اثر به تنهایی دیده نمی شود. کارگردان با وفاداری به بستر شکل گیری داستان، فیلمی ایرانی را رقم زده که به لحاظ بصری، فضایی ایرانی دارد اما وامدار سینمایی کیارستمی است. در فیلم سینمایی «روز سیب» تاثر و تعلق به سینمای موج نوی ایتالیا در روند داستانی فیلمنامه به شکل عیانی رقم خورده است.
روند داستانی فیلم با اوج و فرودهای حساب شده و تعلیق داستانی مبتنی بر فضای فیلم طراحی شده و شکل گیری درام در صحنه های تلاش فرزند خانواده برای جمع کردن سیب با ریتم و ضرباهنگ مناسبی پیش می رود. همخوانی فرم و محتوا با وسواس و دقتی خاصی پیش رفته است. با آنکه بازیگران فیلم چهره های شناخته شده و بازیگران حرفه ای نیستند اما بازی های یک دست و روانی را رقم زده اند و در مجموع ستاره های این برش واقعی از یک زندگی واقعی و رزومره را تصویر کرده اند. طراحی صحنه فیلم با منطق روایی و بستر جامعه همخوانی متناسبی دارد. تصاویر و به خصوص نماهای باز فیلم، صحنه های واقعی و باور پذیری را رقم زده که در خدمت فیلم و فیلمنامه قرار دارد.
هر چه به پایان فیلم نزدیک تر می شویم معمای ماندن یا برگشتن در ذهن مخاطب پر رنگ تر و غیر قابل حل تر می شود. فضا به سرعتی بالا و متناسب با ضرباهنگ فیلم، دنیای بی رحمی را تصویر می کند که خانواده را که قربانی شرایط اقتصادی حاکم بر همان جامعه هستند را به تصویر میکشد.
از میان راه مخاطب با خانواده همذات پنداری کرده و همراه می شود و سوال بی جواب "ماندن یا برگشتن با دست خالی" را در ذهن خود مرور میکند و او هم جوابی و راهی را متصور نمی شود.
با این حال پایان بندی فیلم همپای روند شکل گیری قصه نیست و به سرعت خانواده را به تصمیم می رساند. پایانی شتابزده که با منطق روایی فیلمنامه چندان منطبق نیست اما قابل تطبیق با تلاش خانواده برای زنده ماندن و نگاه رو به جلوی خانواده است.
لینک کوتاه : https://honarafarinnews.ir/n/372